اجازه خدا...؟میشه برگمو بدم؟؟؟میدونم وقت امتحان تموم نشده،ولی من خسته ام....

این بار تو بگو دوستت دارم....

نترس؛آسمان را گرفته ام ک به زمین نیاید....

هنوز دلخوشم به خدانگهدارش...

اگر نمیخواست برگردد،اصراری نبود که خدا مرا نگهدارد...

انقدر دوستش دارم....!

که گاهی یادم میرود دوستم ندارد...

(تو،خاطراتت،دستانت،چشمانت،لبخندت،...)

چند نفر به یه نفر....؟

یه سری آدمارو نباید بالا برد....

باید بالا اورد...!

چرخش ثانیه ها در ذهنم تداعی گر این جمله ی لعنتی است....(رکورد نبودنت شکست)

دردناکترین قسمت قصه جایی که برات آرزوی خوشبختی کنه....

روزگار عجیبی شده...

حتی وقتی میخندیم هم منظورمان چیز دیگریست....!

کاش دنیا واسه یه بارم شده بازی اش را به ما می باخت....

مگر چه لذتی دارد برایش این برد های تکراری؟؟

دردناکترین حس دنیا اینه که کنار عشقت نشسته باشی واست از عشقش تعریف کنه....

کاش روزی...شبی...جایی تکرار میشد بر لبانت نامم....

به دنبال واژه ها نباش،کلمات فریبتان میدهند...وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود فاتحه ی کلمات را باید خواند...

وقتی تمام بدنم از دلتنگی درد میکند....

کجاست مخدر نگاهت...؟

باد آورده را باد میبرد....

اما تو که با پاهای خودت آمده بودی...!

من حواس فاصله هارو پرت میکنم....

تو فقط بیا.

پوستت میکنن تا بهتر شکسته بشی...!نترس گردوی کوچک من آنچه که سیاه میشود روی تو نیست،دست آنهاست...

میدونی قشنگترین لحظه ی زندگی کیه؟وقتی که تو سرگرم لحظه هاتی و یه کسی داره توی لحظه هاش واسه قشنگی لحظه های تو دعا میکنه...!

امشب دلگیرتر از همیشه ام....کاش میشد گوشه ای نوشت:خدایا فردا بیدارم نکن....

چقد سخته دونه های اشک روی گونت بلغزه ولی مجبور باشی بخندی که نفهمه دوسش داری....

آرام گفت خدانگهدارت در را بست و رفت....،چقدر راحت مسئولیت خودشان را گردن خدا می اندازند....

خیلی سخته به خاطر کسی که دوستش داری همه رو از لیست زندگیت خط بزنی،بعد بفهمی خودت توی لیست خط خورده ی اون بودی....

امشب صدای تیشه از بیستون نیاید....!شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد....

در دلم کودکیست که نبودنت را نق میزند...!

من هیچ،لااقل بهانه ای برای او باش...

صدا.دوبین.حرکت...

بازهم برایم نقش بازی کن....!

نیستی و نمیدانی در انتظارت کاسه صبر که هیچ...

صبر کاسه هم لبریز شده....!

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم....!

.

.

.

دوستت....

بند نمی اید دوست داشتنت...!

مثل اینکه شاهرگ احساسم را بریده باشی....

من انتظار تو را میکشم...

تو مرا از انتظار میکشی...

لعنت به این فتحه و ضمه و کسره....!

آهای مرغ عشق:فخر نفروش...

معشوق توهم به لطف قفس است که وفادار مانده....

احساس است...!مزرعه که نیست هی شخمش میزنی؛لعنتی....

تقصیر برگ ها نیست؛آدم ها همین اند...!نفس میدهی لهت میکنند...

هرجا میخوانم خواستن توانستن است آتش میگیرم!یعنی او نخواست که نشد....

خواستم چشمانش را از پشت بگیرم؛دیدم طاقت نام هایی را که به زبان میاورد ندارم

تو کجایی سهراب؟آب را گل کردند،چشم ها را بستند و چه با دل کردند!؟

صبر کن سهراب گفته بودی قایقی خواهم ساخت،دور خواهم شد از این خاک غریب...!قایقت جا دارد؟؟منم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم

آنقدر دوستش دارم که گاهی اوقات یادم میرود دوستم ندارد....!

یخ کردن های ما همیشه از سرما نیست!لحن بعضیا زمستونیه....

این روزها اگه یه نفرم بهت گفت عاشقتم!بپرس تا ساعت چند!؟

درد دارد:از بغض گلو درد بگیری و همه بگن لباس گرم بپوش....!

درد داره همه بگن دوستت نداشت و تو نمیتونی ثابت کنی که هر شب با عاشقانه هایش خوابت می برد....!